آیا فرهنگ بلوچی از بین خواهد رفت؟۶

از لاشار
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۰۹ توسط Mostafadaneshvar (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

علاقه مندی مردم به فرهنگ خود

یکی دیگر از مولفه‌های حفظ یا از بین رفتن یک فرهنگ، درجه وابستگی مردم به آن است. هر چه این وابستگی میان مردم و فرهنگشان قوی تر باشد فرهنگ قوام بیشتری پیدا می‌کند. برای سنجش وابستگی و دل بستگی به فرهنگ باید به خود فرهنگ مراجعه کرد. هر چه تولیدات فرهنگی بیشتر باشند راحت تر می‌توان آن فرهنگ را مورد بررسی قرار داد. برای سنجش علاقه مندی باید به دو مولفه مهم توجه کرد. اولین بافتی اجتماعی و سیاسی که یک فرهنگ در آن قرار گرفته‌است و دیگری محصولات یک فرهنگ.

فرهنگ بلوچی در سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان حضور دارد. مردم بلوچ در این سه کشور یک اقلیت محسوب می‌شود. بنابراین فرهنگ بلوچی در تعامل با فرهنگ‌های این سه کشور فرهنگ خرده می‌باشد. از لحاظ علمی فرهنگ‌های بزرگ یعنی از نظر تعداد افراد، قدرت سیاسی و اجتماعی برای مردمی که در فرهنگ‌های کوچک، یعنی به لحاظ جمعیتی و قدرت اجتماعی و سیاسی، جذابیت دارد. همیشه فرهنگ بزرگ خواسته یا ناخواسته سعی در هضم فرهنگ‌های کوچک دارد. برای مردمی که فرهنگ خرده دارند در برخی موارد اتصال به فرهنگ خرده تامین کنندهٔ نیازهای اجتماعی نخواهد بود. برای اینکه تعادلی بین یک فرهنگ خرده و عمده به وجود بیاید، تعامل‌هایی بین این دو فرهنگ برقرار می‌شود. در اکثر موارد فرهنگ عمده نقش فرستنده و فرهنگ خرده نقش گیرندهٔ عناصر فرهنگی را بازی می‌کنند. در مواردی کم این جابجای حالت عکس نیز به خود می‌گیرد. مثلا هنگامی که یک فرهنگ دارای غنای عناصر فرهنگی باشد و یا در اندوخته‌های جامعه و بشریت نقش فعالی داشته باشد، فرهنگ عمده تسلیم فرهنگ خرده می‌شود. نمونه‌ای از این گونه تعامل عکس در تاریخ وجود دارد و آن زمانی است که مغول به ایران حمله می‌کند. اگرچه مغول قوم قدرتمند و غالب در این نبرد بود ولی به لحاظ فرهنگی و تاریخی هرگز نتوانست فرهنگ ایران را تحت تاثیر قرار دهد و برعکس مغول‌ها به فرهنگ ایرانی گرویدند.

در تعامل فرهنگ بلوچی با فرهنگ‌های عمدهٔ در بسیاری موارد تعامل نامتعادل برقرار بوده‌است. فرهنگ بلوچی در اکثر موارد پذیرنده عنصرهای فرهنگی بوده‌است. برای مثال اگر بخواهیم به فرهنگ ۳۰ سال پیش مردم بلوچ و فرهنگی که الان دارا هستند نگاهی مختصری بیاندازیم و عناصر نوینی که در فرهنگ بلوچ وارد شده بسنجیم متوجه خواهیم شد که فرهنگ بلوچی پتانسیل فعال در جذب عنصرهای نو داشته‌است. ذکر این نکته در این جا ضروری است که جذب عنصرهای مطلوب هر فرهنگی نشان دهنده قوت و پویا بودن یک فرهنگ است نه نشانه‌ای بر ضعف آن.

همیشه توسعه و پیش رفت در یک فرهنگ یا یک جامعه تنها صورت نمی‌گیرد و همه فرهنگ‌های به نحوی در توسعه دانش بشری نقش دارند. بنابراین برای اینکه از دانش و پیش رفت‌های یک دیگر بهره مند شویم باید عنصرهای لازم فرهنگی را نیز بپذیریم. بسیاری از ناآگاهان به مسایل فرهنگی و اجتماعی وقتی کوچک ترین تغییر در عناصر مادی و غیر مادی را در یک فرهنگ مشاهده می‌کنند، بلافاصله فغان بر خواهند آورد و داعیهٔ حفظ فرهنگ خودی را سر خواهند داد. در کنار همهٔ موارد اشاره شده توجه به بومی سازی عناصر فرهنگی نیز ضروری است. چون هر نوع عنصری که از یک فرهنگ وارد یک فرهنگ دیگر می‌شود چنان چه دچار بومی سازی نشود به عنصری جذب ناپذیر مبدل خواهد شد. مثلا وقتی در اروپا یک دستگاه ارتباطی بی سیم سیار ساخته می‌شود این دستگاه به عنوان یک عنصر فرهنگی مادی وارد دیگر فرهنگ‌ها می‌شود و مثلا در ایران موبایل و در کشور‌های عربی «جوال» نام می‌گیرد.

در بررسی تولیدات فرهنگی بلوچ آن چیزی که از بسیاری چیزها بیشتر به چشم می‌خورد توجه به زبان و عنصرهای فرهنگ بلوچی است. در ادبیات بلوچستان کمتر شاعری وجود دارد که درباره زبان بلوچی و فرهنگ آن شعری نداشته باشد. شاعران به عنوان زبان فرهنگ یک جامعه هستند و گفته‌های آنها انعکاس دغدغه‌های مردمی هستند. در بررسی تولیدات ادبی و هنری بلوچ متوجه می‌شویم که دلبستگی به فرهنگ در هر اثر به طور بارزی نمایان است. در اشعار بلوچی زبان بلوچی به زبانی شیرین و شهد مانند تشبیه شده‌است و آن را اصل و فرهنگ و دوام خویش دانسته‌اند. در اشعار شاعران نامی بارها و بارها از مکران تمجید شده‌است شده و آن را مانند هیچ سرزمین دیگری ندانسته‌اند. همه این‌ها گواهی است بر دوست داشتن و نفوذ فرهنگ بلوچی در میان مردم خویش است. هر کدام از اشعار و صنایع دستی تولید شده سندی است بر دوستی سازنده با فرهنگ خویش. این سازندگان و سرایندگان برای مردم خویش سروده‌اند چون آنها چنین خواسته‌اند. این سرایش و نیاز به سرایش تائیدی است بر حمایت مردم از فرهنگ خود.

برای نتیجه گیری بحث باید گفته شود که قوام و داوم هر فرهنگی به مولفه‌های گوناگونی بستگی دارد. یکی از این مولفه‌های حمایت مردم از فرهنگ خود است. با توجه به مسائل مطرح شده باید گفت که بین مردم و فرهنگ بلوچی تعامل مناسبی برقرار است. به همان میزان که مردم از داشتن این فرهنگ به خود می‌بالند با همان میزان عنصرهای فرهنگی نو وارد این فرهنگ شده‌است و به قوام فرهنگ کمک شده‌است. با نو شدن عنصرهای فرهنگ میزان رضایت مردم از فرهنگ نیز بالا می‌رود. فرهنگ بلوچی از مولفه مقبولیت مردمی برخوردار است و تا هنگامی که این مقبولیت و رضایت مردمی از این فرهنگ وجود دارد این فرهنگ از بین نخواهد رفت. کاهش رضایت مردم یعنی رجوع به فرهنگ دیگر و از یاد بردن فرهنگ خود. در آخرین سری از این مقالات به نتیجه گیری و خلاصه آنچه که گفته شده خواهیم پرداخت.