آیا فرهنگ بلوچی از بین خواهد رفت؟۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از لاشار
جز (آيا فرهنگ بلوچي از بين خواهد رفت؟6 به آیا فرهنگ بلوچی از بین خواهد رفت؟۶ منتقل شد)
(فارسی‌سازی ارقام و حروف)
خط ۱: خط ۱:
== علاقه مندي مردم به فرهنگ خود ==
== علاقه مندی مردم به فرهنگ خود ==


یکی دیگر از مولفه‌های حفظ یا از بین رفتن یک [[فرهنگ]]، درجه وابستگی مردم به آن است. هر چه این وابستگی میان مردم و فرهنگشان قوی تر باشد فرهنگ قوام بیشتری پیدا می‌کند. برای سنجش وابستگی و دل بستگی به فرهنگ باید به خود فرهنگ مراجعه کرد. هر چه تولیدات فرهنگی بیشتر باشند راحت تر می‌توان آن فرهنگ را مورد بررسی قرار داد. برای سنجش علاقه مندی باید به دو مولفه مهم توجه کرد. اولین بافتی اجتماعی و سیاسی که یک فرهنگ در آن قرار گرفته‌است و دیگری محصولات یک فرهنگ.


فرهنگ بلوچی در سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان حضور دارد. مردم بلوچ در این سه کشور یک اقلیت محسوب می‌شود. بنابراین فرهنگ بلوچی در تعامل با فرهنگ‌های این سه کشور فرهنگ خرده می‌باشد. از لحاظ علمی فرهنگ‌های بزرگ یعنی از نظر تعداد افراد، قدرت سیاسی و اجتماعی برای مردمی که در فرهنگ‌های کوچک، یعنی به لحاظ جمعیتی و قدرت اجتماعی و سیاسی، جذابیت دارد. همیشه فرهنگ بزرگ خواسته یا ناخواسته سعی در هضم فرهنگ‌های کوچک دارد. برای مردمی که فرهنگ خرده دارند در برخی موارد اتصال به فرهنگ خرده تامین کنندهٔ نیازهای اجتماعی نخواهد بود. برای اینکه تعادلی بین یک فرهنگ خرده و عمده به وجود بیاید، تعامل‌هایی بین این دو فرهنگ برقرار می‌شود. در اکثر موارد فرهنگ عمده نقش فرستنده و فرهنگ خرده نقش گیرندهٔ عناصر فرهنگی را بازی می‌کنند. در مواردی کم این جابجای حالت عکس نیز به خود می‌گیرد. مثلا هنگامی که یک فرهنگ دارای غنای عناصر فرهنگی باشد و یا در اندوخته‌های جامعه و بشریت نقش فعالی داشته باشد، فرهنگ عمده تسلیم فرهنگ خرده می‌شود. نمونه‌ای از این گونه تعامل عکس در تاریخ وجود دارد و آن زمانی است که مغول به ایران حمله می‌کند. اگرچه مغول قوم قدرتمند و غالب در این نبرد بود ولی به لحاظ فرهنگی و تاریخی هرگز نتوانست فرهنگ ایران را تحت تاثیر قرار دهد و برعکس مغول‌ها به فرهنگ ایرانی گرویدند.


يكي ديگر از مولفه هاي حفظ يا از بين رفتن يك [[فرهنگ]]، درجه وابستگي مردم به آن است. هر چه اين وابستگي ميان مردم و فرهنگشان قوي تر باشد فرهنگ قوام بيشتري پيدا مي كند. براي سنجش وابستگي و دل بستگي به فرهنگ بايد به خود فرهنگ مراجعه كرد. هر چه توليدات فرهنگي بيشتر باشند راحت تر مي توان آن فرهنگ را مورد بررسي قرار داد. براي سنجش علاقه مندي بايد به دو مولفه مهم توجه كرد. اولين بافتي اجتماعي و سياسي كه يك فرهنگ در آن قرار گرفته است و ديگري محصولات يك فرهنگ.
در تعامل فرهنگ بلوچی با فرهنگ‌های عمدهٔ در بسیاری موارد تعامل نامتعادل برقرار بوده‌است. فرهنگ بلوچی در اکثر موارد پذیرنده عنصرهای فرهنگی بوده‌است. برای مثال اگر بخواهیم به فرهنگ ۳۰ سال پیش مردم بلوچ و فرهنگی که الان دارا هستند نگاهی مختصری بیاندازیم و عناصر نوینی که در فرهنگ بلوچ وارد شده بسنجیم متوجه خواهیم شد که فرهنگ بلوچی پتانسیل فعال در جذب عنصرهای نو داشته‌است. ذکر این نکته در این جا ضروری است که جذب عنصرهای مطلوب هر فرهنگی نشان دهنده قوت و پویا بودن یک فرهنگ است نه نشانه‌ای بر ضعف آن.


فرهنگ بلوچي در سه كشور ايران، پاكستان و افغانستان حضور دارد. مردم بلوچ در اين سه كشور يك اقليت محسوب مي شود. بنابراين فرهنگ بلوچي در تعامل با فرهنگ هاي اين سه كشور فرهنگ خرده مي باشد. از لحاظ علمي فرهنگ هاي بزرگ يعني از نظر تعداد افراد، قدرت سياسي و اجتماعي براي مردمي كه در فرهنگ هاي كوچك، يعني به لحاظ جمعيتي و قدرت اجتماعي و سياسي، جذابيت دارد. هميشه فرهنگ بزرگ خواسته يا ناخواسته سعي در هضم فرهنگ هاي كوچك دارد. براي مردمي كه فرهنگ خرده دارند در برخي موارد اتصال به فرهنگ خرده تامين كننده ي نيازهاي اجتماعي نخواهد بود. براي اينكه تعادلي بين يك فرهنگ خرده و عمده به وجود بيايد، تعامل هايي بين اين دو فرهنگ برقرار مي شود. در اكثر موارد فرهنگ عمده نقش فرستنده و فرهنگ خرده نقش گيرنده ي عناصر فرهنگي را بازي مي كنند. در مواردي كم اين جابجاي حالت عكس نيز به خود مي گيرد. مثلا هنگامي كه يك فرهنگ داراي غناي عناصر فرهنگي باشد و يا در اندوخته هاي جامعه و بشريت نقش فعالي داشته باشد، فرهنگ عمده تسليم فرهنگ خرده مي شود. نمونه اي از اين گونه تعامل عكس در تاريخ وجود دارد و آن زماني است كه مغول به ايران حمله مي كند. اگرچه مغول قوم قدرتمند و غالب در اين نبرد بود ولي به لحاظ فرهنگي و تاريخي هرگز نتوانست فرهنگ ايران را تحت تاثير قرار دهد و برعكس مغول ها به فرهنگ ايراني گرويدند.
همیشه توسعه و پیش رفت در یک فرهنگ یا یک جامعه تنها صورت نمی‌گیرد و همه فرهنگ‌های به نحوی در توسعه دانش بشری نقش دارند. بنابراین برای اینکه از دانش و پیش رفت‌های یک دیگر بهره مند شویم باید عنصرهای لازم فرهنگی را نیز بپذیریم. بسیاری از ناآگاهان به مسایل فرهنگی و اجتماعی وقتی کوچک ترین تغییر در عناصر مادی و غیر مادی را در یک فرهنگ مشاهده می‌کنند، بلافاصله فغان بر خواهند آورد و داعیهٔ حفظ فرهنگ خودی را سر خواهند داد. در کنار همهٔ موارد اشاره شده توجه به بومی سازی عناصر فرهنگی نیز ضروری است. چون هر نوع عنصری که از یک فرهنگ وارد یک فرهنگ دیگر می‌شود چنان چه دچار بومی سازی نشود به عنصری جذب ناپذیر مبدل خواهد شد. مثلا وقتی در اروپا یک دستگاه ارتباطی بی سیم سیار ساخته می‌شود این دستگاه به عنوان یک عنصر فرهنگی مادی وارد دیگر فرهنگ‌ها می‌شود و مثلا در ایران موبایل و در کشور‌های عربی «جوال» نام می‌گیرد.


در تعامل فرهنگ بلوچي با فرهنگ هاي عمده ي در بسياري موارد تعامل نامتعادل برقرار بوده است. فرهنگ بلوچي در اكثر موارد پذيرنده عنصرهاي فرهنگي بوده است. براي مثال اگر بخواهيم به فرهنگ 30 سال پيش مردم بلوچ و فرهنگي كه الان دارا هستند نگاهي مختصري بياندازيم و عناصر نويني كه در فرهنگ بلوچ وارد شده بسنجيم متوجه خواهيم شد كه فرهنگ بلوچي پتانسيل فعال در جذب عنصرهاي نو داشته است. ذكر اين نكته در اين جا ضروري است كه جذب عنصرهاي مطلوب هر فرهنگي نشان دهنده قوت و پويا بودن يك فرهنگ است نه نشانه اي بر ضعف آن.
در بررسی تولیدات فرهنگی بلوچ آن چیزی که از بسیاری چیزها بیشتر به چشم می‌خورد توجه به زبان و عنصرهای فرهنگ بلوچی است. در ادبیات بلوچستان کمتر شاعری وجود دارد که درباره زبان بلوچی و فرهنگ آن شعری نداشته باشد. شاعران به عنوان زبان فرهنگ یک جامعه هستند و گفته‌های آنها انعکاس دغدغه‌های مردمی هستند. در بررسی تولیدات ادبی و هنری بلوچ متوجه می‌شویم که دلبستگی به فرهنگ در هر اثر به طور بارزی نمایان است. در اشعار بلوچی زبان بلوچی به زبانی شیرین و شهد مانند تشبیه شده‌است و آن را اصل و فرهنگ و دوام خویش دانسته‌اند. در اشعار شاعران نامی بارها و بارها از مکران تمجید شده‌است شده و آن را مانند هیچ سرزمین دیگری ندانسته‌اند. همه این‌ها گواهی است بر دوست داشتن و نفوذ فرهنگ بلوچی در میان مردم خویش است. هر کدام از اشعار و صنایع دستی تولید شده سندی است بر دوستی سازنده با فرهنگ خویش. این سازندگان و سرایندگان برای مردم خویش سروده‌اند چون آنها چنین خواسته‌اند. این سرایش و نیاز به سرایش تائیدی است بر حمایت مردم از فرهنگ خود.


هميشه توسعه و پيش رفت در يك فرهنگ يا يك جامعه تنها صورت نمي گيرد و همه فرهنگ هاي به نحوي در توسعه دانش بشري نقش دارند. بنابراين براي اينكه از دانش و پيش رفت هاي يك ديگر بهره مند شويم بايد عنصرهاي لازم فرهنگي را نيز بپذيريم. بسياري از ناآگاهان به مسايل فرهنگي و اجتماعي وقتي كوچك ترين تغيير در عناصر مادي و غير مادي را در يك فرهنگ مشاهده مي كنند، بلافاصله فغان بر خواهند آورد و داعيه ي حفظ فرهنگ خودي را سر خواهند داد. در كنار همه ي موارد اشاره شده توجه به بومي سازي عناصر فرهنگي نيز ضروري است. چون هر نوع عنصري كه از يك فرهنگ وارد يك فرهنگ ديگر مي شود چنان چه دچار بومي سازي نشود به عنصري جذب ناپذير مبدل خواهد شد. مثلا وقتي در اروپا يك دستگاه ارتباطي بي سيم سيار ساخته مي شود اين دستگاه به عنوان يك عنصر فرهنگي مادي وارد ديگر فرهنگ ها مي شود و مثلا در ايران موبايل و در كشور هاي عربي "جوال" نام مي گيرد.
برای نتیجه گیری بحث باید گفته شود  که قوام و داوم هر فرهنگی به مولفه‌های گوناگونی بستگی دارد. یکی از این مولفه‌های حمایت مردم از فرهنگ خود است. با توجه به مسائل مطرح شده باید گفت که بین مردم و فرهنگ بلوچی تعامل مناسبی برقرار است. به همان میزان که مردم از داشتن این فرهنگ به خود می‌بالند با همان میزان عنصرهای فرهنگی نو وارد این فرهنگ شده‌است و به قوام فرهنگ کمک شده‌است. با نو شدن عنصرهای فرهنگ میزان رضایت مردم از فرهنگ نیز بالا می‌رود. فرهنگ بلوچی از مولفه مقبولیت مردمی برخوردار است و تا هنگامی که این مقبولیت و رضایت مردمی از این فرهنگ وجود دارد این فرهنگ از بین نخواهد رفت. کاهش رضایت مردم یعنی رجوع به فرهنگ دیگر و از یاد بردن فرهنگ خود. در آخرین سری از این مقالات به نتیجه گیری و خلاصه آنچه که گفته شده خواهیم پرداخت.
 
در بررسي توليدات فرهنگي بلوچ آن چيزي كه از بسياري چيزها بيشتر به چشم مي خورد توجه به زبان و عنصرهاي فرهنگ بلوچي است. در ادبيات بلوچستان كمتر شاعري وجود دارد كه درباره زبان بلوچي و فرهنگ آن شعري نداشته باشد. شاعران به عنوان زبان فرهنگ يك جامعه هستند و گفته هاي آنها انعكاس دغدغه هاي مردمي هستند. در بررسي توليدات ادبي و هنري بلوچ متوجه مي شويم كه دلبستگي به فرهنگ در هر اثر به طور بارزي نمايان است. در اشعار بلوچي زبان بلوچي به زباني شيرين و شهد مانند تشبيه شده است و آن را اصل و فرهنگ و دوام خويش دانسته اند. در اشعار شاعران نامي بارها و بارها از مكران تمجيد شده است شده و آن را مانند هيچ سرزمين ديگري ندانسته اند. همه اين ها گواهي است بر دوست داشتن و نفوذ فرهنگ بلوچي در ميان مردم خويش است. هر كدام از اشعار و صنايع دستي توليد شده سندي است بر دوستي سازنده با فرهنگ خويش. اين سازندگان و سرايندگان براي مردم خويش سروده اند چون آنها چنين خواسته اند. اين سرايش و نياز به سرايش تائيدي است بر حمايت مردم از فرهنگ خود.
 
براي نتيجه گيري بحث بايد گفته شود  كه قوام و داوم هر فرهنگي به مولفه هاي گوناگوني بستگي دارد. يكي از اين مولفه هاي حمايت مردم از فرهنگ خود است. با توجه به مسائل مطرح شده بايد گفت كه بين مردم و فرهنگ بلوچي تعامل مناسبي برقرار است. به همان ميزان كه مردم از داشتن اين فرهنگ به خود مي بالند با همان ميزان عنصرهاي فرهنگي نو وارد اين فرهنگ شده است و به قوام فرهنگ كمك شده است. با نو شدن عنصرهاي فرهنگ ميزان رضايت مردم از فرهنگ نيز بالا مي رود. فرهنگ بلوچي از مولفه مقبوليت مردمي برخوردار است و تا هنگامي كه اين مقبوليت و رضايت مردمي از اين فرهنگ وجود دارد اين فرهنگ از بين نخواهد رفت. كاهش رضايت مردم يعني رجوع به فرهنگ ديگر و از ياد بردن فرهنگ خود. در آخرين سري از اين مقالات به نتيجه گيري و خلاصه آنچه كه گفته شده خواهيم پرداخت.
[[category:مقالات]]
[[category:مقالات]]

نسخهٔ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۰۱

علاقه مندی مردم به فرهنگ خود

یکی دیگر از مولفه‌های حفظ یا از بین رفتن یک فرهنگ، درجه وابستگی مردم به آن است. هر چه این وابستگی میان مردم و فرهنگشان قوی تر باشد فرهنگ قوام بیشتری پیدا می‌کند. برای سنجش وابستگی و دل بستگی به فرهنگ باید به خود فرهنگ مراجعه کرد. هر چه تولیدات فرهنگی بیشتر باشند راحت تر می‌توان آن فرهنگ را مورد بررسی قرار داد. برای سنجش علاقه مندی باید به دو مولفه مهم توجه کرد. اولین بافتی اجتماعی و سیاسی که یک فرهنگ در آن قرار گرفته‌است و دیگری محصولات یک فرهنگ.

فرهنگ بلوچی در سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان حضور دارد. مردم بلوچ در این سه کشور یک اقلیت محسوب می‌شود. بنابراین فرهنگ بلوچی در تعامل با فرهنگ‌های این سه کشور فرهنگ خرده می‌باشد. از لحاظ علمی فرهنگ‌های بزرگ یعنی از نظر تعداد افراد، قدرت سیاسی و اجتماعی برای مردمی که در فرهنگ‌های کوچک، یعنی به لحاظ جمعیتی و قدرت اجتماعی و سیاسی، جذابیت دارد. همیشه فرهنگ بزرگ خواسته یا ناخواسته سعی در هضم فرهنگ‌های کوچک دارد. برای مردمی که فرهنگ خرده دارند در برخی موارد اتصال به فرهنگ خرده تامین کنندهٔ نیازهای اجتماعی نخواهد بود. برای اینکه تعادلی بین یک فرهنگ خرده و عمده به وجود بیاید، تعامل‌هایی بین این دو فرهنگ برقرار می‌شود. در اکثر موارد فرهنگ عمده نقش فرستنده و فرهنگ خرده نقش گیرندهٔ عناصر فرهنگی را بازی می‌کنند. در مواردی کم این جابجای حالت عکس نیز به خود می‌گیرد. مثلا هنگامی که یک فرهنگ دارای غنای عناصر فرهنگی باشد و یا در اندوخته‌های جامعه و بشریت نقش فعالی داشته باشد، فرهنگ عمده تسلیم فرهنگ خرده می‌شود. نمونه‌ای از این گونه تعامل عکس در تاریخ وجود دارد و آن زمانی است که مغول به ایران حمله می‌کند. اگرچه مغول قوم قدرتمند و غالب در این نبرد بود ولی به لحاظ فرهنگی و تاریخی هرگز نتوانست فرهنگ ایران را تحت تاثیر قرار دهد و برعکس مغول‌ها به فرهنگ ایرانی گرویدند.

در تعامل فرهنگ بلوچی با فرهنگ‌های عمدهٔ در بسیاری موارد تعامل نامتعادل برقرار بوده‌است. فرهنگ بلوچی در اکثر موارد پذیرنده عنصرهای فرهنگی بوده‌است. برای مثال اگر بخواهیم به فرهنگ ۳۰ سال پیش مردم بلوچ و فرهنگی که الان دارا هستند نگاهی مختصری بیاندازیم و عناصر نوینی که در فرهنگ بلوچ وارد شده بسنجیم متوجه خواهیم شد که فرهنگ بلوچی پتانسیل فعال در جذب عنصرهای نو داشته‌است. ذکر این نکته در این جا ضروری است که جذب عنصرهای مطلوب هر فرهنگی نشان دهنده قوت و پویا بودن یک فرهنگ است نه نشانه‌ای بر ضعف آن.

همیشه توسعه و پیش رفت در یک فرهنگ یا یک جامعه تنها صورت نمی‌گیرد و همه فرهنگ‌های به نحوی در توسعه دانش بشری نقش دارند. بنابراین برای اینکه از دانش و پیش رفت‌های یک دیگر بهره مند شویم باید عنصرهای لازم فرهنگی را نیز بپذیریم. بسیاری از ناآگاهان به مسایل فرهنگی و اجتماعی وقتی کوچک ترین تغییر در عناصر مادی و غیر مادی را در یک فرهنگ مشاهده می‌کنند، بلافاصله فغان بر خواهند آورد و داعیهٔ حفظ فرهنگ خودی را سر خواهند داد. در کنار همهٔ موارد اشاره شده توجه به بومی سازی عناصر فرهنگی نیز ضروری است. چون هر نوع عنصری که از یک فرهنگ وارد یک فرهنگ دیگر می‌شود چنان چه دچار بومی سازی نشود به عنصری جذب ناپذیر مبدل خواهد شد. مثلا وقتی در اروپا یک دستگاه ارتباطی بی سیم سیار ساخته می‌شود این دستگاه به عنوان یک عنصر فرهنگی مادی وارد دیگر فرهنگ‌ها می‌شود و مثلا در ایران موبایل و در کشور‌های عربی «جوال» نام می‌گیرد.

در بررسی تولیدات فرهنگی بلوچ آن چیزی که از بسیاری چیزها بیشتر به چشم می‌خورد توجه به زبان و عنصرهای فرهنگ بلوچی است. در ادبیات بلوچستان کمتر شاعری وجود دارد که درباره زبان بلوچی و فرهنگ آن شعری نداشته باشد. شاعران به عنوان زبان فرهنگ یک جامعه هستند و گفته‌های آنها انعکاس دغدغه‌های مردمی هستند. در بررسی تولیدات ادبی و هنری بلوچ متوجه می‌شویم که دلبستگی به فرهنگ در هر اثر به طور بارزی نمایان است. در اشعار بلوچی زبان بلوچی به زبانی شیرین و شهد مانند تشبیه شده‌است و آن را اصل و فرهنگ و دوام خویش دانسته‌اند. در اشعار شاعران نامی بارها و بارها از مکران تمجید شده‌است شده و آن را مانند هیچ سرزمین دیگری ندانسته‌اند. همه این‌ها گواهی است بر دوست داشتن و نفوذ فرهنگ بلوچی در میان مردم خویش است. هر کدام از اشعار و صنایع دستی تولید شده سندی است بر دوستی سازنده با فرهنگ خویش. این سازندگان و سرایندگان برای مردم خویش سروده‌اند چون آنها چنین خواسته‌اند. این سرایش و نیاز به سرایش تائیدی است بر حمایت مردم از فرهنگ خود.

برای نتیجه گیری بحث باید گفته شود که قوام و داوم هر فرهنگی به مولفه‌های گوناگونی بستگی دارد. یکی از این مولفه‌های حمایت مردم از فرهنگ خود است. با توجه به مسائل مطرح شده باید گفت که بین مردم و فرهنگ بلوچی تعامل مناسبی برقرار است. به همان میزان که مردم از داشتن این فرهنگ به خود می‌بالند با همان میزان عنصرهای فرهنگی نو وارد این فرهنگ شده‌است و به قوام فرهنگ کمک شده‌است. با نو شدن عنصرهای فرهنگ میزان رضایت مردم از فرهنگ نیز بالا می‌رود. فرهنگ بلوچی از مولفه مقبولیت مردمی برخوردار است و تا هنگامی که این مقبولیت و رضایت مردمی از این فرهنگ وجود دارد این فرهنگ از بین نخواهد رفت. کاهش رضایت مردم یعنی رجوع به فرهنگ دیگر و از یاد بردن فرهنگ خود. در آخرین سری از این مقالات به نتیجه گیری و خلاصه آنچه که گفته شده خواهیم پرداخت.