در گلزار مثنوی۱

از لاشار

در گلزار مثنوی۱ در جهان هستي اگر بخواهند سه كتاب مهم براي بشريت را انتخاب كنند، مثنوي معنوي مولانا جلال الدين بلخي يك از آنها خواهد بود. درباره مثنوي سخن بسيار رفته است، تحقيق هاي بيشماري درباره زندگي و آثار مولانا انجام شده است. اما هرچه درباره ي آن نادر هستي فزا بگوييم گويا در شناخت و شناساندن او اندر خم يك كوچه ايم. عظيم ترين اثر مولانا مثنوي است. اين كتاب به زبان هاي گونه گون ترجمه شده است و در جهان شيفتگاني هنوز در جستجوي حقيقت از طريق وي هستند. يكي از تعابير زيبايي كه يكي از مثنوي شناسان درباره اين اثر به كار برده است قرآن پارسي است. به حق اگر بخواهيم به مفاهيم بلند كتاب آسماني دست يابيم مثنوي گذار خوبي براي دانش فزاي در اين باره است. هر بيت و سخن مولانا برگرفته از قرآن و يا حديث است. يكي ديگر از تعابيري كه درباره مثنوي است تشبيه مثنوي به يك درخت تنومند كه در يك صحراي خشك قرار دارد و با شاخ و برگ گسترده ي خود محل مناسبي براي آسودن هر رهگذري مي باشد. اين درخت پر شاخ و برگ داراي زواياي پنهاني است كه برخي رهگذاران كه سال هاي مقيم آن بوده اند شايد به گوشه اي از آنها رسيده باشند. خود مولانا نيز پيش بيني كرده بود كه اين اثر داراي پيچيدگي هاي است و هر كس از ظن خود با او يار مي شود و بسياري از درون او اسرار نهان نجسته اند. مولانا كه خود را ني بريده شده از نيستان مي داند مي خواهد فرياد فراق يار سر دهد و در اين رهگذر تنها سينه هاي شرحه شرحه از فراق مي تواند به گوشه اي از نواي او گوش فرا دهند و درد او را كمي حس كنند. مولانا آن صوفي صافي است كه از خويش بريده و طالب وصل دوست است و اين دوري او را وا مي دارد فرياد درون را برآرد و اين فرياد در مثنوي او نمايان است. ني نامه در واقع همه جانمايه مثنوي است. اگرچه در اول آمده است و سخن آخر و اول است. پايان يافتن مثنوي با داستان نا تمام در دفتر آخر حكايت انسان را به ياد مي آورد كه در اين دنيا هر چه تلاش كند آخر به آنچه كه مي خواهد در اين دنيا نمي رسد. مولانا وصل يار را مي خواهد و در دنيا اين ممكن نيست پس قصه ي به ظاهر نيمه تمام ، خاتمه دهنده اين فصل از زندگي انسان است براي عبور به مرحله ديگر از حيات كه در ديار باقي است. مولانا خود مي گويد: دردي است غير مردن كه آن را دوا نباشد پس من چگونه گويم كه اين درد را دوا كند ما نيز كلام را در همين جا نا تمام مي گذاريم تا در مجالي ديگر كه در اين گلزار قدم بنهيم.