مراد خان

از لاشار

مراد خان

مراد خان گمشادزهي روزي به قصد شكار از منزل خارج مي شود. گروهبان نورزئي ،رئيس پاسكاه ژاندارمري محل ، دوست صميمي مراد خان ،نيز به همين منظور همراه با يك ژاندارم پاسگاه محل را ترك مي كند. مراد خان در تعقيب شكار زخمي است كه ژاندارم همراه گروهبان نورزئي به او فرمان ايست مي دهد. اما مراد خان به فرمان ايست ژاندارم توجهي نشان نمي دهد. در نتيجه ژاندارم به او شليك مي كند و وي را زخمي مي كند. در اينجا گروهبان نورزئي خود را معرفي مي كند. ولي مراد خان به او اخطار مي كند كه در صورت نزديك شدن بسوي او تير اندازي مي كند و در اين موقع با شليك گلوله اي موجب جراحت نور زئي مي شود. نورزئي نيز با تفنگ شكاري خود گلوله اي بر سر مراد خان خالي مي كند و او را به قتل مي رساند. اخطار مراد خان به گروهبان نروزئي وتير اندازي به سوي او بدين علت است كه مراد خان از فقدان سلاح خود و افتادن آن به دست نورزئي بيم داشت. زيرا در بلوچستان از دست دادن اسلحه و افتادن آن به چنگ ماموران ،بدون آنكه صاحب آن كشته شود ،به منزله هتك آبرو بوده است.