چاكر وگوهرام

از لاشار

چاكر وگوهرام

حدود چهارونيم قرن پيش، همايون شاه (937هجري /530 ميلادي) دومين پادشاه سلسه گوركانيان هند از شير شاه سوري سر سلسله دود مان افاغنه شكست مي خورد. او پس از اين شكست مي گريزد و خود را به سيستان واز آنجا به اصفهان مي رساند و به دربار شاه طهماسب صفوي پناهنده مي شود. درسال951 هجري قمري شاه تهماسب اول در فرماني به شاه قلي سلطان حاكم كرمان احمد خان شاملو حاكم سيستان دستور ميدهد با كمك سران طوايف بلوچ كه در حاشيه مرزي هند و افغانستان ودر حوالي قند هار سكني دارند، لشكر بزرگي فراهم آورد و به هندوستان حمله كنند. هدف از اين حمله برگرداندن مجدد هما يون شاه به تاج و تختش در هندوستان است. بزرگترين طوايف در اين دوره عبارتند از رند و لاشاري . سر كردگي طايفه رند به عهده ي مير چاكر خان و لاشاري به عهده مير گوهرام خان بوده است . با استناد به مآخذ موجود از اين دوره، خواهر بزرگ مير چاكر خان و مادر بيبگر به نام باتري كه زن شجاع وشمشيرزن ماهري بوده است ، موٌفق مي شود پادشاه دهلي دستگير كند وبه همايون شاه تحويل دهد . به پاس اين خدمات است كه همايون شاه پس از جلوس مجدد بر تخت وتاج ، سر زمين هاي وسيع از مناطق سند ، بلو چستان و پنجاب را به سران دو طايفه رند و لاشاري مي بخشد .

طوايف رند ولاشاري سال ها در كمال صلح وصفا كنارهم ودر جوار ساير طوايف به زندگي دام داري خود مشغول بوده اند ، تا اين كه دو واقعه ،‌ كه ذيلا شرح آنها خواهد گذشت ، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اين صلح و صفاي هم جواري را به خصومت مبدل مي كند:

بيوه زن دامدار و ثروتمندي به نام گوهر، كه در منطقه اي لاشار ودر همسايگي سر كرده آنها مير گوهرام خان مي زيسته است ، تقاضاي ازدواج مير گوهرام خان را رد مي كند. اصرار زياد مير گوهرام خان موجب مي شود كه گوهر منطقه لاشا ري را ترك به مناطق طايفه رند كوچ مي كند ودر آنجا نزد مير چاكر خان سردار اين طايفه پناهنده ميشود. رد تقاضا ي ازدواج از جانب گوهر و مهاجرت او به منطقه طايفه رند براي مير گوهرام خان به معني اهانتي بزرگ تعبير ميشود. درست در همين زمان بين ريحان رند پسر مير چاكر خان و رامين لاشاري پسر مير گوهرام خان مسابقه اسب دواني انجام مي گيرد كه بدون نتيجه قطعي ، يعني بدون پيروزي يكي از اين دو ، به پايان مي رسد. عدم موفقيت رامين لاشاري در اين مسابقه او را به حدي ناراحت مي كند كه در مراجعت به گله ي شتر هاي گوهر ، بيوه زن ثروتمند، حمله مي كند و تعدادي از شتر هاي نوزاد را به هلاكت مي رساند . او در بر گشت به محل ساربان ، حتي ابا نكرده تمام ماجرا را براي گوهر تعريف مي كند. اما گوهر با توجه به عواقب وخيم اين عمل ، به ساربان توصيه مي كند ماجرا را كاملا مخفي نگهدارد و با كسي د رميان نگذارد . با فرا رسيدن عيد فطر ،مير چاكر خان به ديدار گوهر مي آيد. غروب به هنگام مراجعت گله از چراگاه ، ناگهان پستان هاي پر از شير ماده شتر ها توجه مير چاكر خان را جلب مي كند و علت آن را از گوهر جويا مي شود . گوهر سعي مي كند واقعيت را پنهان ساخته هلاكت شتر هاي نوزاد را به حيوانات وحشي نسبت مي دهد، معهذا مير چاكر خان كه خود دامدار و فردي با تجربه است ، به اظهارات گوهر مضنون مي شود و در نتيجه ساربان را احضار و با تهديد و ارعاب بالاخره به حقيقت ماجرا پي مي برد. مير چاكر خان به منظور انتقام جويي به نهصد تن از بهترين سوراكاران خود به گله شتر هاي مير گوهرام خان حمله مي كند و كليه ي شتر هاي گله را به هلاكت مي رساند. دو دست ساربان گله را نيز قطع مي كند و او را با دست هاي قطع شده به مير گوهرام خان تحويل مي دهد. از اين جا است كه جنگ هاي خونيني بين دو طايفه ي رند و لاشاري شروع مي شود . در اين جنگ ها كه سي سال به طول مي انجامد گاهي طايفه رند و گاهي طايفه لاشاري پيروز مي شود . معروف ترين آنها جنگ نلي است كه پيروزي مير گوهرام خان را در پي دارد .

بدين ترتيب شعر چاكر گوهرام از دو قسمت تشكيل مي شود . هر يك از اين قسمتها پيروزي يكي از اين دو طايفه و شكست ديگري را توصيف مي كند