شهداد و ماهناز
"میر شهداد" فرزند "میرچاکرخان رند" يكي از شخصيتهاي برجسته تاريخي دوران خود و شيفته علم، حكمت و كمالات به شمار ميرود. وي 2 زن داشت و حسادتهاي موجود بين 2 همسر، موضوع اصلي سرايش اشعار داستان "شهداد و ماهناز" است.
"ميرشهداد" تحت تاثير حسادتها و هم چشميهاي يكي از زنان خود؛ زن ديگر به نام "ماهناز" را طلاق ميدهد و پس از طلاق، سالها پشيماني و ندامت اشعاري سوزناك ميپردازند كه محتوا و موضوع اشعار "ماهناز" به مراتب از معاني بلند تر و افكار ظريفتري برخوردار است. او در اين اشعار از پاكدامني و وفاي خود با هنرمندي تمام ياد ميكند و نقشهاي جاودانهاي از خود در شعر و ادب بلوچي به يادگار ميگذارد:
"من درخت تنومند و كهنسال انجير هستم كه در سنگلاخ هاي صعب العبور، سرسختانه مقاومت ميكند و وزش هيچ تند بادي را ياراي آن نيست كه شاخههاي مرا تكان داده و ريشههايم از جاي بركند".
داستانهاي عاشقانه "لله گراناز"، "کیا و صدو"، "حمل ماه گنج"، "شیرين و دوستین"، "نتهاسيمك"، "سمو و مست توكلي" از شاهكار شعر و ادب بلوچي به شمار ميروند. در اين داستانها؛ شجاعت، وفاداري، اشتياق و اعتقاد به ارزشهاي والاي اجتماعي بلوچها بازتاب وسيعي يافته است و در برخي اشعار به منتهاي ظرافت و نازك خيالي برميخوريم كه در برگيرنده گفتگوهاي محب و محبوب است.
اين شعر "ریحان رند" يكي از شعراي دوره "چاكرخان رند" نمونهاي از اين مدعاست:
"از چهره ماه شب؛ به من اين خبر رسيد كه
چاكرخان در انديشه مسافرت و كوچ به سرزمين ديگري است؟
آيا چاكرخان، محبوب و دلدار من را نيز با خود خواهد برد؟
از آن بيمناكم كه در گذرگاههاي صعب العبور كوهستان و سنگلاخها
پاهاي نرم و نازك محبوبم، زخم بردارند
و او با پاهاي زخمي به سوي سرمنزل مقصود خرامان گردد"