جييند خان

از لاشار

جييند خان

حدودنود سال پيش ، جييند رهبري ايل بزرگ يارمحمدزهي(شهنوازي) را در منطقه ي سرحد بلوچستان را به عهده داشته است . محل سكونت تيره هاي مختلف ايل يارمحمد زهي حوالي پشتكوه خاش و منطقه ماشكيد در مرز ایران و پاکستان است. در دوران حكومت قاجاريه ايل يارمحمد زهي از مقتدر ترين ، جنگجوترين و سلحشورترين ايلهاي منطقه سرحد به شمار مي آيد. رهبري جييند خان بر ايل يارمحمد رهي مصادف است با حمله قواي استعمار گر انگلستان به سرحد زمين . انگليسيها درخلال جنگ بين الملل اول به منظور جلوگيري از نفوذ و سلطه آلمان بر افغانستان ،همچنين هند، به ژنرال داير ماموريت مي دهند كه نيروهاي ارتش استعمارگر را در سرحد مستقر كند . در اين منطقه تنها دو ايل حضور اشغالگران انگليسي را تحمل نكرده، گاهي متحد و زماني جداگانه با آنها به نبرد و مقابله مي پردازند. اين دو ايل عبارتند ار يارمحمدزهي و گمشادزهي – گرچه طايفه اسماعيل زهي نيز تحت رهبري جمٌا خان در حوالي زاهدان با نيروهاي استعمار گر انگليس مبارزاتي داشته است.

جييندخان عليرغم عدم آگاهي به فنون جنگي و رموز سياست ، تنها بدين علت كه انگليسيها را كافر ، متجاوز . استعمار گر به حساب مي اورد، عليه آنها قيام مي كند. از جمله نبرد هاي سخت جييند خان با قواي اشغالگر انگليسي ، جنگ رودگر در حوالي سنگان را بايد نام برد:

به جييند خان اطلاع مي دهند كه نيرو هاي انگليس از طريق ميرجاوه و سنگان به خاش در حركتند . وي بلا فاصله با عده اي حدود 200 نفر از افراد مسلح خود در رودگر راه را بر انگليسي ها سد مي كند. جنگ سختي بين طرفين به وقوع مي پيوندد . در اين جنگ ولي محمد پسر جييند خان و تعدادي از همرزمانش به هلاكت مي رسند. انگليسي ها موفق مي شوند خاش را تصرف كنند و عملا منطقه سرحد را به اشغال خود در آورند. ژنرال داير كه در بدو ورود به سرحد زمين با مقاومت سر سختانه طايفه يار محمد زهي مواجه است براي تثبيت حاكميت استعماري و برقراري نظم در منطقه با برخي از سران ساير طوائف بلوچ كه حضور استعمار گران انگليسي در منطقه مورد تائيدآنها است به مشورت مي پردازد . اين سران به او توصيه مي كنند كه به هر نحو شده بايستي جييند خان را وا دار به مصالحه كرد. گرچه به ظاهر جييند پيشنهاد ژنرال را علي رغم تدارك حمله اي وسيع عليه اشغالگران انگليسي مي پذيرد اما پس از چندي افراد او و طائفه گمشاد زهي به جنگهاي چريكي خود عليه قواي انگليسي ها كما كان ادامه مي دهند . در جريان اين جنگ هاي چريكي به انگليسي ها تلفات و خسارات زيادي وارد مي شود . بعد ها جييند با قسمت اعظم افراد ايل خود و گمشاد زهي به منطقه ايرندگان در80كيلومتري غرب خاش كوچ مي كند . عزيمت جييند به اين منطقه براي ژنرال داير زنگ خطري است زيرا ژنرال به خوبي واقف است كه جييند در تدارك جنگ فرسايشي عليه قواي او است. از اين رو توسط قاصدي مجددا تقاضاي صلح دايم مي كند و خواستار بازگشت افراد ايل به محل اقامت اوليه شان مي شود. در ملاقاتي كه بين جييند و ژنرال در خاش روي ميدهد ، داير سعي مي كند براي او وبرخي معتمدان طايفه يارمحمدزهي حقوق ومقرره اي ماهانه تعيين كند. از جانب ديگر مزدوران محلي و ايادي استعمار به ژنرال توصيه مي كنند براي برقراري امنيت در منطقه لازم است هرچه زودتر به غائله جييند خان خاتمه داده شود. بدين منظور توطئه ذيل طرح ريزي مي شود: ژنرال داير همراه 400تا500تن از نيروهاي دولتي وعده اي از سران طوايف به بهانه بازديد از منطقه تحت سلطه خود به روستاي ده بالا واقع در پشت كوه خاش عزيمت مي كند . پس از رسيدن به اين روستا پيامي براي جييند خان ارسال مي دارد و از او تقاضا مي كند همراه كليه معتمدان طايفه يارمحمد زهي در روستاي ده بالا با او ملاقات كنند. جييند خان با 40تن از معتمدان ايل خود عازم اين روستا مي شود وبه مجرد رسيدن به ده بالا او وكليه همراهانش دستگير وبه خاش اعزام مي شوند. جييند ودو پسرش فقيرمحمد وبجار درون چادر و معتمدان ايل داخل حصاري از سيم خار دار زنداني مي شوند. دو نفر ازاين معتمدان به علت آشنايي به زبان اردو از گفتگوهاي پنهاني نگهبانان هندي اطلاع حاصل مي كنند كه استعمارگران انگليس قصد دارند آنها را به دهلي تبعيد كنند. آنها ماجرا را با ساير هم بندان خود درميان گذارده ، فرار دست جمعي را طرح ريزي مي كنند. شبي دو تن از زندانيان با كسب اجازه از نگهبانان هندي محوطه سيم خار دار را ترك و در مراجعت هردو نگهبان را خلع سلاح مي كنند وبه هلاكت ميرسانند. يكي از اين دو با بالا بردن سيم خار دار بوسيله ي كتف خود و با وجود دخول خارها در كتف وفوران خون ، كليه ي همرزمان خود را از داخل محوطه ي حصار به خارج فرار مي دهد. تنها ميرجييند ودو پسرش بجارخان و فقيرمحمد خان در چادر باقي مي مانند.

در همان شب نورمحمد ضابط يكي از زندانيان فراري ، 24تن از زبده ترين جنگجويان و تيراندازان تيره هاي مختلف ايل يارمحمدزهي را انتخاب كرده، آنان را از قصد انگليسي ها براي تبعيد جييندخان به هند مطلع مي سازد. در اين شب تصميم گرفته مي شود ، با توجه به اين كه مسير حركت انگليسي ها به هند دقيقا معلوم است، به هر قيمت شده از تبعيد جييند خان جلوگيري كنند. اين مسير از طريق خاش- راه سنگان- ميرجاوه به هند منتهي شده است. سه نفر مامور مي شوند جييند وپسرانش را رهايي بخشند. نورمحمد همراه افراد مسلح خود را در محلي به نام كالوك واقع در ارتفاعات گردنه سرشك بين راه خاش و سنگان مستقر گرديده ،به محض رسيدن نيروهاي انگليسي حامل جييند خان حمله را آغاز مي كند. در جريان نبرد ، صدها تن از سربازان انگليسي از جمله هندي به هلاكت مي رسند و جييند خان سالم از چنگ انگليسي ها رهايي مي يابد. گرچه استعمار انگلستان ، بعدها در دوران حكومت رضاخان ،سرزمين سرحد را ترك مي كند، مع الهذا جور ستم نظاميان رضا خان جانشين مظالم استعمارگران انگليسي مي شود. بار ديگر جييند خان عليه حكومت قيام مي كند. بدين ترتيب افراد ايل يارمحمد زهي به مناطق كوهستاني پناه مي برند و با نيروهاي رضا خان به مبارزه مي پردازند.

در طول اين مبارزات است كه سرانجام جييند خان و پسرانش فقيرمحمد وبجار دستگير و در مشهد زنداني مي شوند . براثر شكنجه هاي مداوم و طاقت فرسا جييند و فقيرمحمد به شهادت مي رسند و بجار خان با دست هاي فلج آزاد مي شود.